ميدانيم زندگي اميرالمؤمنين(ع)
پر تلاطم بود. در نهجالبلاغه ميفرمايد: فَصَبَرْتُ وَفِي الْعَيْنِ قَدْي وَفِي
الْخَلْقِ شَجَي(1) يعني: «صبر نمودم در مصايب نظير كسي كه خاري در چشم
و استخواني درگلو داشته باشد.» ولي زندگي امام سجاد(ع) از زندگي اميرالمؤمنين(ع)
بسيار پرتلاطمتر بود. آن حضرت در بحبوحۀ جنگ صفين به دنيا آمد. در زمان معاويه و
آن جناياتش پرورش پيدا كرد. معاويه را با كشتارهاي دستهجمعي شيعيان، با اشاعۀ سب
اميرالمؤمنين در خطبهها و بعد از نمازها ديده است. بعد، حماسۀ كربلا و اسارت، كه
هر روزي از آن چند بار مرگ است، مجلس ابنزياد و مجلس يزيد را با اهل بيت پدرش
پشت سر نهاد. قضيۀ حره كه ننگي است بر دامن مسلمانان را مشاهده كرد.
يزيد سال دوم سلطنت، شخصي را با
پنج هزار لشكر به مدينه فرستاد و دستور قتل عام داد وسه روز مدينه را براي لشكريان
خود مباح اعلام نمود. (2)
او شاهد قضيۀ عبدالله بن زبير
است ـ كه همۀ بنيهاشم و من جمله محمدبن حنفيه را در شعب ابي طالب جمع نمود كه
بسوزاند و چون دشمن رسيد، موفق نشد ـ شاهد
مروان بن حكم بود كه دشمن سرسخت اهل بيت
بود. شاهد حكومت عبدالملك مروان با فرماندارش حجاج بن يوسف ثقفي است. زنداني زندان حجاج بن يوسف كه در ميان بياباني، پنجاه
هزار زنداني در آن زندان بود و دميري در حَيواةُ الْحيوان ميگويد: «خوراك آنها دو
قرصه نان بود كه بيشتر آن خاكستر بود. شاهد كشتار بيشتر از صد هزار نفر بود، به
جرم دوستي با اهل بيت. پنجاه و هفت سال در اين دنيا زندگي كرد؛ ولي هر روز از آن
براي آن بزرگوار قتلگاهي بود.
وَ السَّلامُ عَلَيْهِ يَوْمَ
وُلِدَ وَ يَوْمَ اسْتُشْهِد وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيّا